پایگاه خبری چهاردانگه
بخش چهاردانگه شهرستان ساري

نجات پسر بچه ۲ ساله هدیه آخر سال کارشناس اورژانس ۱۱۵ بابل

0


خبرگزاری فارس مازندران ـ زری طاهری پرکوهی| درست یک روز مانده به پایان سال ۹۹، خبری مبنی بر نجات جان یک کودک دو ساله توسط کادر اورژانس ۱۱۵ بابل به گوش رسید، خبری که در میان اخبار دیگر نشاط‌آور بود.

مشاهده پیام تبریک مدیر مرکز اورژانس ۱۱۵ شهرستان بابل در صفحات مجازی با مضمون تقدیر و تشکر از خانمی که موفق به نجات جان یک کودک آن هم در آخرین روز از سال ۹۹ شد و همچنین انتشار وویسی که میان این فرد و خانواده کودک دچار خفگی شده بود زمینه‌ای شد تا مصاحبه‌ای با این بانوی ناجی که اهل بابل است داشته باشیم و شما را به خواندنش دعوت کنیم‌…

*آخرین ماموریت سال ۹۹ تبدیل به بهترین عملیات سال شد

معصومه مهرآور کارشناس مامایی اهل بابل با حدود ۲۵ سال سابقه کاری در مراکز بهداشت و اورژانس اهواز و بابل، نجات جان این کودک دو سال و نیمه را بهترین هدیه سال ۹۹ می‌داند و می‌گوید؛ تا قبل از احیا فکر می‌کردم ریه‌های خودم پر آب شده و نتوانستم خودم را کنترل کنم، قلبم به شدت می‌زد.

وی به تشریح جزئیات ماجرا پرداخته و می‌گوید؛ اول بگویم که من دو روز در هفته شیفت اورژانس هستم و تخصصم بیشتر در بحث زنان، نوزادان و کودکان است، تماس‌های ورودی در ابتدا به کارشناس ۱۱۵، سپس به کارشناس ۶۰۰ و در نهایت به کارشناس ۸۰۰ وصل می‌شود، ساعت حدود یک بعدازظهر بود که همکارم خانم امیری تلفنی را وصل کرد و گفت تماس از مکانی شلوغ و پر سر و صدا برقرار شده و مورد خفگی کودک دو ساله گزارش شده است.

*گزارش؛ مورد خفگی کودک دو ساله

خانم مهرآور ادامه می‌دهد؛ تلفن را به سرعت برداشتم، مکان سانحه پیچاکلای آمل بود همکاران اعزام شده بودند ولی می‌دانستم که برای احیای موارد خفگی حداکثر سه دقیقه زمان مشاوره دارم و پس از آن کارساز نخواهد بود، از آن سوی خط صدای یک آقا را می‌شنیدم تماس قطع شد خانم امیری کنارم ایستاد و ما سریعا تماس گرفتیم.

این‌ کارشناس اورژانس یادآور می‌شود؛  تماس مجدد برقرار شد گفتم آقا قطع نکنید بگویید چه اتفاقی افتاده! این مرد خبر از غرق شدگی کودکی دو سال و ۶ ماهه در منطقه‌ای که استخر ماهی در آن وجود داشت داد، سر و صدای اطرافیان و ناله‌هایشان شنیده می‌شد ولی صدای گریه کودک خیرـ  بر همین اساس شروع کردم مشاوره‌ برای اقدامات لازم را یک به یک و پشت هم بیان کردم این مرد که همکاری بالایی داشت موارد را انجام می‌داد…

*به او گفتم برادر قطع نکن همکاری کن!

وی اضافه می‌کند؛ لحظات نفس گیری بود سر و صدای اطرافیان در حدی بالا بود که این آقا چند بار می‌خواست گوشی را قطع کند به او گفتم برادر قطع نکن! خودم تماس گرفتم برادر که صدایش کردم ارتباط‌مان صمیمی‌تر بود و حرف شنوی بیشتری پیدا کرد، این مرد هوش هیجانی بالایی به همراه استرس داشت، برخی از صحبت‌هایم را به زبان مازندرانی برای حاضران ترجمه می‌‌کرد و خواهش میکرد که بگذارند تمرکز کند، تا اینکه گفت تنفس بچه برگشت این را که گفت امید دوباره گرفتم و منتظر شنیدن صدای گریه شدم که بلاخره حاصل شد ـ کل تماس ۵ دقیقه طول کشید. 

*اگر همکاری خوب مخاطب پشت تلفن نبود کودک احیا نمی‌شد

خانم مهرآور با اشاره به اینکه علت برگشتن دوباره این کودک به زندگی مشاوره به موقع و البته همکاری کسی بود که آن سوی خط قرار داشت، تاکید می‌کند؛ ای کاش همه مخاطبان همین‌طور عمل کنند به ما اعتماد کنند، که متاسفانه در مازندران این فرهنگ هنوز به خوبی جای نیفتاده است صحبت‌ها شاید جدی گرفته نمی‌شود به‌خصوص اگر از جانب یک خانم بیان شود اگر داد بزنیم فکر می‌کنند مشکلی داریم در حالی مشکل ما حل موضوعی است که در آن سوی خط اتفاق افتاده و ما برای حلش زمان زیادی نداریم.

*تقدیر از مسؤولی که حامی پرسنل اورژانس است

این بانوی نجات‌گر می‌گوید؛ پس از اینکه این کودک احیا شد همکارانم بر بالینش حاضر شده و به بیمارستان امیرکلای بابل منتقلش کردند تا اینکه در اولین روز از سال ۱۴۰۰ مرخص شد، از آن زمان تاکنون کامنت‌های تبریک به مجموعه اورژانس ۱۱۵ بابل را می‌خوانم و با خودم می‌گویم اگر همکاری طرف مقابل نبود شاید الان این کودک زنده نبود، از طرفی به مجموعه به‌خصوص دکتر لعلی مسؤول اورژانس افتخار می‌کنم و تقدیر ویژه دارم چرا که مدیریت علمی و بهینه در سرلوحه کارش قرار دارد او از پرسنل اورژانس حمایت می‌کند و موجب می‌شود تا ما دلی کار کنیم.

*ماجرای داد زدن روی پدر نوزاد و نجاتش

وی در ادامه به خاطره شیرین دیگری که در اورژانس برایش ثبت شد اشاره و بیان می‌کند؛ چندی پیش طی تماسی با خبر شدم که نوزادی دچار مشکل خفگی شیر مادر شده است مخاطبم مادرش بود ولی از یک جای بعد کم آورد و گفت آرمان بیا بچه را بغل کن من نمی‌توانم گویا آرمان نام پدر نوزاد بود که می‌گفت من می ترسم، چند لحظه سکوت کردند تا اینکه من نتوانستم خودم را کنترل کنم صدا روی بلندگو بود بلند گفتم؛ آرمان یا بچه رو بغل می‌کنی یا که خودت می‌دونی؛ این را که گفتم سریع بچه را بغل کرد و اقداماتی را که بیان می‌کردم انجام داد و بچه احیا شد، همکارانم که به محل حادثه رسیدند پس از بازگشت تا یک مدت می‌خندیدند می‌گفتند آرمان شماره تماس شما را می‌خواست ندادیم! 

مهرآور همچنین به خاطره‌ای تلخ اشاره کرده و اظهار می‌کند؛ یکی از تماس‌ها مشکل قلبی بود که با مشاوره تلفنی نتوانستیم برایش کاری کنیم و بیمار برنگشت، هنوز صدای پسری که در حیاط ضجه می‌زد و از ما کمک می‌خواست را به‌یاد دارم و آزارم می‌دهد البته ما از هر شکست درس می‌گیریم ولی ای کاش برای نجات جان انسان‌ها دیر نباشد.

گفتنی است؛ طی دو سال اخیر در استان مازندران شاهد افزایش تماس‌های تلفنی به اورژانس ۱۱۵ هستیم ولی مدل رفتاری بیش از نیمی از مخاطبان هنوز مورد پسند کارشناسان و امدادگران نیست و این خبر از اهمیت فرهنگ‌سازی در زمینه گسترش اعتماد به کادر اورژانس در جامعه را می‌دهد.

به گزارش فارس؛ نجات جان این کودک آن هم در چند قدمی سال نو امید را در دل خانواده و پرسنل اورژانس و همچنین مردم استان زنده کرد، گرچه این نمونه ای از موارد بسیاری از امدادرسانی هموطنان ما بوده که جای تقدیر دارد.

 /۸۶۰۴۸/ج




لینک منبع اصلی مطلب

ارسال یک پاسخ

آدرس ایمیل شما منتشر نخواهد شد.