پایگاه خبری چهاردانگه نیوز:
خبرگزاری فارس مازندران سرویس اجتماعی| همراه همکاری از سطح یکی از خیابانهای شهر آمل میگذشتیم، گوشهای از خیابان سه زن با پوشش خاص سنتی نظرمان را به خود جلب کرد، سه زنی که با فاصله دو متری روی زمین نشسته بودند و با لهجه خاص حرف میزدند.
سؤال برای مان پیش آمد که حضور آنها با این سبک پوشش آن هم گوشهای از خیابون چهار زانو نشستن برای چیست؟ با دیدنشان ذهنم تداعی به سالهای دور شد که در زمان کودکیام وقتی سفری با خانواده به مشهدالرضا و به شهر وکیلآباد داشتم، چنین بانوانی دیده بودم که به مادرم گفته بودند:” بیا فالتو بگیرُم” و حالا در این شهر ۲۳۴ هزار نفری!؟
خانوادهای کنارشان توقف کرد، کنجکاو شدیم که این خانواده چهکاری با این بانوان دارند که دیدیم مادر خانواده ماسکی در دست داشته و تمیز بوده به یکی از آنها داد با وجود وضعیت بیماری کرونا به این خانم متذکر شود تا به رعایت اصول بهداشتی و زدن ماسک بپردازد.
همراه همکارم پس از گرفتن چند شات عکس از این بانوان پوشش سنتی گذشتیم تا به یک خیابان دیگری از شهر آمل برسیم؛ خیابانی که بیشترین تردد و رفت و آمد شهروندان آملی را به خود اختصاص میدهد.
همراه این شهروندان به نگاه خیابان و مغازهها مشغول بودیم که باز هم بانوان دیگری با همان پوشش عجیب سنتی و اینبار با خالکوبی بر روی چانه و بالای ابروی جلوی چشمهایمان قرار گرفتند!
چه خبر بود؟! با شمارش ما حدود هشت نفری میشدند، تا بحال این تعداد بانوان آن هم به این زیادی ندیده بودم.
همکارم با هیجان و با رسیدن به یک سوژهای جالب شروع به عکس انداختن کرد و من کنجکاو از حضور این تعداد زیاد خانم در چنین شهری و با چه مقصدی!؟
دختری جوان در بینشان با صدای بلند اعتراض به همکارم که با چه اجازهای عکس میگیرید؟ برای چه میگیرید؟ دیگر سکوتم را جایز ندانستم و برای پرسیدن و جویا شدن از حضورشان به این شهر در کنار ایشان قرار گرفتم.
دورمان کردند و اصرار که عکس ها را از دوربین مان پاک کنیم؛ پرسیدیم: از کجا آمدید؟ گفتند: از یه جایی، پرسیدیم: برای چه کاری؟ گفتند: فالگیری و طلسم شکنی، بخت گشایی و مشکل گشایی..
با نگاه به دستهای دو نفر از آنها تازه متوجه ابزارآلاتی چون انگشترهای نقره، سنجاق قفلی و تسبیح چوبی شدیم که ظاهراً ابزار کار فالگیریشان بود.
گفتیم: میدانید کارتان جرمه و شماها را بگیرند برای آن به زندان میبرند؟ گفتند: خانم پس چه کار کنیم؟ خرج زندگی بالاست، باید برای بچههای مان نان ببریم.
زن مسنی که بینشان بود گفت: خانم شوهرم معتاد و بیکار است، مجبورم این کار رو بکنم کار دیگری نمی توانم انجام دهم.
دختری که بین این بانوان که حالا نامشان فالگیر هست، گفت: ما کار دیگری بلد نیستیم، مگر کار خلافی میکنیم؟ فال جوانان را میگیریم، دروغ هم نمیگوییم.
بهش گفتم: تو با این سنت حیفه در این جامعه فالگیر بخواننت، گفت: پس چیکار کنم تا خرج زندگیم را در بیاورم!؟
خانم دیگری گفت: خانم با همکاران تان بروید، بمانید شر درست میشود، اینها یکدفعه قاطی می کنند و دعوا راه می اندازند؛ عکس که گرفتید، بروید، هیچ کس هم نمیآید کاری برای ما انجام دهد، پس بروید ما هم به کار خود برسیم.
و ما هم به راه خود ادامه دادیم که دو نفر که ظاهرا مادر و دختر بودند و متوجه مکالمه ما با فالگیران رو به سوی ما گفتند: اتفاقا ما هم فالمون را دادیم اینها گرفتند.
مادر گفت: حرفهایشان در مورد زندگیمان درست و واقعی بود، دختر گفت: واقعی بود منتها با نوع گفتن شان به نحوی استرس را در وجودم ایجاد کردند، انگار میخواستند بگویند که زندگیم طلسم شده، خیلی دچار ترس و دلهره شدم.
پرسیدم: چرا اعتماد کردید و گذاشتید فالتان را بگیرند؟ گفتند: خوب کنجکاو شدیم از دانستن آینده زندگیمان. دختر گفت: تازه زیاد از ما پول نگرفتن فقط ۱۰ هزار تومان و فالمان را گرفتند.
واقعا جالبه با ۱۰ هزار تومان واقعیت زندگیمان روشن میشود!!؟؟
اصلا این بانوان سنتی پوش به نام فالگیر با چه اجازهای در سطح شهر جولان میدهند و با گفتن “میخوای فالتو بگیرم” برای زندگی جوانان و حتی خانواده ها تعیین تکلیف کنند!!؟؟
اگرچه خانوادهها و جوانان هم باید هوشیار باشند از وجود این فالگیران که با حرفه رمالی شان از کنجکاوی ذهنهای آنها سوء استفاده میکنند تا پولی به جیب ببرند.
لاید برایشان سال پیش بیاید که آنها طلسم شکن هستند چرا طلسم زندگی خود را نمیشکنند تا از این بدبختی که خود میگویند و رها شوند.
گزارش: کبریا مقدس
/۳۱۴۱/ع/و