روز حماسه آفرینی بانوان شهرم+ فیلم
خبرگزاری فارس ـ روحالله رفیعیکشتلی| بانوان این شهر در صحن امامزاده قاسم (ع) و اطراف آن به مناسبت سالروز میلاد پیامبر اکرم (ص) و محکوم کردن اغتشاشات اخیر، یک صدا طنین یا محمد(ص) و حیدر حیدر سردادند و نوای حیدر حیدرشان را با پرچمی در دست شهر را مزین کردند، انگار آماده رزماند! به حالشان غبطه میخورم…
در گوشه سمت چپ صحن تعدادی از مردها کنار هم نشستهاند، داخل تقریبا پر شده است اما بیرون تعداد زیادی از خانمها امکان ورود ندارند، چند نفر از مسؤولان را میشناسم. امام جمعه، فرماندار و رئیس شورای شهر، حاج حسین منصف رزمنده دوران دفاع مقدس به طرفم میآید، ایستگاه صلواتی و شربتهایی که زود تمام شد!
دو نفر از خبرنگاران در بیرون صحن مشغول مصاحبه هستند، به آنها نزدیک میشویم دختران دهه هشتادی و نودی چه با شور و حرارت از عشقشان به میهن و پرچم ایران میگویند، دختر خانمی حدود ۱۴ ساله میگوید؛ «پرچم ایران را با هیچ چیز عوض نمیکند و حاضرم جانک را برای میهنم بدهم.ـ.»
خانمی دیگر میگوید؛ «یک نخ پرچم ایران را با تمام ثروت دنیا عوض نمیکنم و این پرچم را پرچم حکومت متصل به ظهور امام عصر میدانم»… خیلی از این شجاعت و صلابت دختران و بانوان شهرم لذت بردم، خانمی کفن پوش روی ویلچر از داخل امامزاده بیرون میآید، ماشینی بیرون منتظر است او را سوار کند به تنهایی نمیتوانست سوار ماشین شود یک مامور پلیس راهور به سرعت خود را میرساند و به این خانم کمک میکند، کارش تحسین برانگیز است.
در همین حین یکی از دوستان قدیمی را دیدم که همراه پسرش منتظر بود تا خانمش بیاید و بروند، به سمتم آمد. احوال پرسی کردیم و گفتم؛ «حدس میزنی میانگین سن شرکت کنندگان چقدر باشد؟ به مزاح گفت؛ سن خانمها را نمیشه حدس زد! لبخندی زد و بلافاصله گفت؛ فکر می کنم زیر ۳۰ سال باشند»…
یکی از بستگان خانم هم نزدیک شد و احوال پرسی کردیم به من گفت؛ «شما که خبرنگاری هستید به مسؤولان بگویید ما مردم فرسنگها از مسوولان جلوترند، همه بدانند پشت رهبرمان ایستادهایم و یک لحظه عقب نمینشینیم» به پسر و دختر کوچکش اشاره کرد و گفت: «دشمنان بدانند تا انقلاب امانتی شهیدان را به دست صاحبش نرسانیم دست بر نمیداریم حتی به قیمت شهادت این دو فرزندم باشد»، خداحافظی کرد و رفت..
وضع مالی و زندگی شان زیر متوسط است و اطلاع دارم که این گرانیها خیلی به آنها فشار آورد اما استوار پای این «اَلَمند»، در گوشهای مشغول مخابره اخبار امروز برای رسانهام هستم،کم کم غروب میشود و همکاران خبرنگار آخرین مصاحبهشان را میگیرند، خانواده حالا آمده اند و با هم میدان آستانه را برای سوار شدن ماشین ترک میکنیم.
/۳۱۴۱/ج