خبرگزاری فارس مازندران؛ سرویس فرهنگی| صحبت از علامه حسن زادهی آملی است، فیلسوف، فقیه، عارف، متبحر در ادبیات، علوم غریبه و معرفت نفس. آنگونه که او را علامه ذوالفنون و علامه ی دهر می نامیدند.
یکی از اهالی روستای ایرا زادگاه و محل تدفین علامه یا به قول اهالی ایرا آقاجان در سالروز وفات ایشان به فارس میگوید: کوچک و بزرگ نداشت، آقاجان با همه برخورد گرم و صمیمی داشت، برایشان فرقی نمی کرد آن شخص چه پست و مقامی دارد.
او ادامه میدهد: آقاجان مطلقا مردم آزاری را دوست نداشتند. سال ها قبل که همسرشان از دنیا رفتند، حتی اجازه نمی دانند بلندگوهای سر در خانه زیاد روشن بماند تا خدایی ناکرده همسایه ها و مردم روستا در زمان استراحت شان آزرده خاطر نشوند.
حکایت ما، حکایت عارفی بی بدیل است که حرف های زیادی برای گفتن داشت. حرف هایی از جنس نور. همچنان که می فرموند: آنکه خود را نشناخت، چگونه دیگری را می شناسد.
یکی دیگر از اهالی روستا که از کودکی در خدمت علامه و به اصطلاح خانه محرم ایشان بود، از درس های بی شماری که در طول همه این سالها از علامه گرفته، برایمان تعریف میکند.
او میگوید: آرامگاه های روستا از زمین های وقفی اهالی است و به همین خاطر آقاجان همیشه میگفتند ممکن است خدایی ناکرده، یکی از نوه ها یا نتیجه های واقفان، ذره ای نارضایتی داشته باشد.
بنابراین ایشان در گوشه حیاط خانهی خود اتاقی را به عنوان آرامگاه ساختند تا پس از ارتحالشان در آن جا به خاک سپرده شوند.
او ادامه می دهد: ایشان همسرشان را نیز در همین اتاق به خاک سپردند و آن را ( بیت الرحمه ) نامیدند و تعبیرشان این بود که اینگونه میتوانند زمان بیشتری را به همسر مرحومه شان خدمت کنند.
درسهای علامه، مسافران زیادی را از دور و نزدیک به این خانه میکشاند و حالا ” بیتالرحمه ” حتی بیش از پیش از هر شهر و دیاری میهمان دارد.
دو سالی میشود که دلتنگهای بزرگ و نبودن های عمیق برای علامه ای که عارف الیالله بود، سراغمان آمده و تنها گوشه ای از درسهای ماندگار آقاجان در یکصد و ۷۸ کتابی ایشان در زمینه ها ی عرفان، فلسفه، کلام، ریاضیات، ادبیات و معرفت نفس به چاپ رسیده است.
پایان پیام/م/س