پایگاه خبری چهاردانگه
بخش چهاردانگه شهرستان ساري

فاطميه و اولويت معرفي سيره حضرت فاطمه(س)

0

امير غدير به همراه بانويي بي نظير، در تکاپوي اداره وداعي ماندگار با رسولي بزرگوار، ميزبان عزاداراني بود که با تصور عمري جاودانه براي آن وجود شريف، نمي خواستند چنين وداعي را باور کرده و يا حتي با پذيرش اين وداع غم انگيز و ماتم خيز، همه چيز را تمام شده فرض مي کردند و گمان ساده آنها بر اين بود که با فقدان پيامبر اعظم(ص)، اسلام نيز به پايان راه رسيده و آنها بايد با دستاوردهاي نبوي نيز وداع کنند و از اين رو، دغدغه اصلي و بارز وصي و نيز بازمانده اصلي آن حضرت، تصحيح اين باور نادرست و نااميد کننده بود که اگر چه پيامبر گرامي اسلام(ص) رفت، اما خداي پيامبر(ص) هست و دين پيامبر(ص) با ميدان داري و ولايت و خلافت وصي پيامبر(ص)، استمرار خواهد يافت!

 

اما در بيرون از مسجد شريف نبوي، سقيفه بني ساعده ميزبان وارثان خشن و کاذبي بود که تحت عناوين غلط انداز مهاجرين و انصار و با صراحت و جسارت کفرآلود، به جنگ غدير خم آمده بودند و توافق محوري آنها، مخالفت با خلافت اميرالمومنين علي(ع) بود و تنها راهش نيز ايجاد تشکيک در ميزان تدبير و جاافتادگي و نيز شبهات حاشيه ساز ديگر بود تا در افکار عمومي ترديدي بوجود آورند که امام علي(ع) گزينه مناسبي براي رهبري حکومت اسلامي نيست و مراسم الهي غدير و نيز تأکيدات مؤکد پيامبر اعظم(ص) نيز فاقد اعتبار لازم براي اقناع افکار عمومي و يا خواص فرهيخته نمايي است که در اين برهه ها بجاي ولايتمداري، عمدتاً به دو پهلوگويي و طعنه پردازي روي آورده تا موقعيت و محبوبيت خود را در جامعه حفظ کنند، حتي اگر در اين شرايط، امام علي(ع) و يا حضرت فاطمه زهرا(س) قربانيان اصلي باشند و يا اسلام در خطر باشد!

 

جواني، نسبت بسيار نزديک با پيامبر(ص)، خشونت در جنگ ها و خاطره تلخ اقوام عرب از آن حضرت، شوخ طبعي، تندروي، وجود ريش سفيدان بارزي چون يار غار در ميان اصحاب، تأمين انتظارات انصار، عدم توافق مهاجرين و دهها عنوان ريز و درشت خودساخته ديگر، موجب اجماع سقيفه نشينان غاصب در غصب جايگاه خلافت از امام علي(ع) و نصب ديگري شد و براي جاانداختن چنين مصوبه غلطي، بيعت گرفتن از امام علي(ع) در مسجد و در جمع مردم در دستور کار قرار گرفت!

 

امام علي(ع) به همراه دختر گرامي پيامبر(ص) و عده اي معدود از اصحاب که مبتلاي ارتداد نشده بودند، پيکر شريف آخرين رسول الهي(ص) را تشييع و به خاک سپردند و سپس در خانه نشستند تا آغازگر اختلافي نباشند که تا قيام فيامت دامن اسلام و مسلمين را بگيرد و از قدرت آنها بکاهد!

 

اما اجراي مصوبه نحس سقيفه که موجب مراجعت دسته جمعي به رهبري يکي از بنيانگذاران سقيفه به بيت امام علي(ع) منجر گرديد، همه چيز را بهم ريخت و مقاومت حضرت فاطمه(س) در برابر اين درخواست گستاخانه، جنگ پايان ناپذير غديريان را با سقيفه نشينان رقم زد و مظلوميت شيعه با مصدوم شدن اولين شهيده ولايت آغاز شد!

 

کسي مي بايست در برابر اين زياده خواهي ها قد علم مي کرد!

 

کسي مي بايست غديرخم را دوباره به مردم يادآوري مي کرد!

 

کسي مي بايست توجه مردم را به سفارشات رسول گرامي اسلام(ص) جلب مي کرد!

 

کسي مي بايست پيه بدنامي به تن مي ماليد و از تهمت ها به جان استقبال مي کرد!

 

کسي مي بايست جلوي غربت زودرس اسلام و خاندان رسالت(ص) را سد مي کرد!

 

کسي مي بابيست سند زنده حقانيت امام علي(ع) را براي استقرار در کرسي خلافت رو مي کرد!

 

کسي مي بايست بغض فروخورده امام علي(ع) را به گوش يکايک مردم فرياد مي کرد!

 

کسي مي بايست جلوي اين تهاجم را مي گرفت و خود را قربانب ولايت مي کرد!

 

کسي مي بايست از پشت سنگر مظلوميت و اشک، به شقيقه سقيفه شليک مي کرد!

 

کسي مي بايست با اهداي جان خويش، بين رسالت و ولايت پيوند زده و افکار عمومي را هدايت مي کرد!

 

او کسي نبود بجز فاطمه(س)، همان بانويي که پيامبر گرامي اسلام(ص) او را به هنگام ولادت ريحانه و پاره تن خويش ناميده و به هنگام شهادت، ياس کبود امام علي(ع) لقب گرفته شد!

 

فاطمه اي که در سکوت و روزگار قحطي فرياد، فرياد کرد!

 

فاطمه اي که در غربت و تنهايي ولايت، قيام کرد!

 

فاطمه اي که در جامعه خيانت شده، امانت داري کرد!

 

فاطمه اي که در اوج عزت، هيهات من الذله را شعار خويش کرد!

 

فاطمه اي که فاضله تاريخ و عالمه بي بديل جوامع بشري تا هميشه باقي ماند!

 

فاطمه اي که در بيت الاحزان تاريخي اش، راه دفاع از ولايت را به همه نشان داد!

 

فاطميه، فرصتي براي اشک ريختن هاي هشيارانه اي است که در قطره قطره از آن، مي معرفت به مشتاقان ولايت مي نوشانند و خروجي هر مجلس از آن بايد به تطهير جان هايي منجر گردد که در غفلت هاي خويش، بيش از آنکه غديري باشند و در بيت الاحزان با فاطمه(س) همنشيني و در چاهها با علي(س) همدردي کنند، بخاطر قدرت طلبي ها و دنياگرايي ها، به فرهنگ سقيفه و همراهي با ولايت ستيزان، نزديک ترند!

 

فاطميه، مراسم ولايت پذيري است و کسي نمي تواند در فاطميه بنشيند و باز هم معترض و متعرض به جايگاه رفيع و آسماني همان ولايتي باشد که ميراث علي(ع) است و فاطمه(س) اول شهيده آن است!

 

فاطميه، مادر عاشوراست و فاطمه(س)، آموزگار شهادت در راه ولايتي است که حسين(ع)، در خيمه کربلايي اش بر آن تکيه مي زند و با نداي “هَل مِن ناصِرٍ يَنصُرُني”، همه ولايتمداران را به ياري دين جدش مي خواند و از اين رو ما هرگز حق نداريم با سطحي گرايي، ذکرهاي توخالي، روضه ها و مداحي هاي خرافي و غير مستند و يا با ادعاهاي بي عمل، فاطميه را از حالت و ابهت عاشورايي آن تهي سازيم!

 

ما بايد در فاطميه، فاطمه(س) را بشناسيم و با درک درست از شخصيت اين بانوي دو عالم و نقش آفريني استثنايي در رهبري امت براي استقرار آنها در سنگر امامت و ولايت، سبک زندگي فاطمي را در همه ابعاد از جمله در جلوه هاي سياسي، اجتماعي، اقتصادي و فرهنگي الگو قرار داده و تجربه کنيم و بايد بدانيم که فاطمه(س)، عملي ترين الگوي انسانيت براي تعالي تا خداگونگي است و حيف است که در مکتب خويش، شخصيت بي بديلي همانند فاطمه(س) داشته باشيم و خود داراي شخصيت پايين دست انساني باشيم و نتوانيم با استفاده از اين الگو، خود را بالا کشيده و مقام قرب الهي را تجربه کنيم!

 

فاطميه، معراج است و ما بايد در معراج فاطميه، تا مقام فاطمه(س) عروج کنيم و کسي که در فاطميه به درک فاطمه(س) نايل نمي شود، مغبون و زيانکار است و براي رسيدن به چنين تعالي ولايي، بايد پله هاي فاطمي را يکي يکي طي کنيم!

 

به هر حال پله معرفت، پله انسانيت، پله طهارت، پله شجاعت، پله اطاعت، پله ارادت، پله قرابت، پله عبادت، پله عبوديت که در نردبان ولايت فاطمي قابل نامگذاري است، سير و سلوکي است که در نهايت ما را به منزل و مقام فاطمه(س) رهنمون خواهند شد!

 

در پايان اميدوارم که فاطميه را تماشاگه اسرار و ابعاد شخصيت حضرت فاطمه(س) بدانيم و ضمن درک دقيق و عميق آنچه که از فاطمه(س) بيادگار مانده، بر همان اساس الگو گرفته و عمل کنيم و نگذاريم که نگاه ما اعم از مرد و زن به کسي غير از اهل بيت نبوت(ص) دوخته شده و ما چشم و دل باخته کساني شويم که عليرغم برخورداري از چهره و ظاهر انساني، فاقد اصالت و سيره انساني اند، فلذا در اين رابطه بايد احساس قلبي ما دوستي با دوستان فاطمه(س) و دشمني با دشمنان فاطمه(س) باشد و ولايت و ولايت پذيري، دقيق ترين ميزان و ترازو براي درک دوستان و دشمنان فاطمه(س) ايست که خود اولين و بزرگترين شهيده ولايت بوده و شيعه، موهبت ولايت را از فاطمه(س) به ارث برده است!

صادقعلي رنجبر-عضو هيئت علمي دانشگاه-

ارسال یک پاسخ

آدرس ایمیل شما منتشر نخواهد شد.