پایگاه خبری چهاردانگه
بخش چهاردانگه شهرستان ساري

یادش بخیر حال و هوای عید و صمیمیت آن روزها

سختی زمستان چهل روز اول چله یا « گد چله » است و بعد از آن « خورد چله » که مدتش بیست روز است زمین تر و تازه می شود و به قول معروف زمین نفس می کشد!

4

زمستان آن سال ها بسیار سرد و یخبندان بود، ولی دل های اهالی، گرم و اجاقشان همیشه روشن. مردم خونگرم منطقه ی دوسرشمار با رفت و آمد ها و « شونیشت » ها سختی زمستان و نداشتن امکانات را کمتر احساس می کردند. بزرگ ترها می گویند: سختی زمستان چهل روز اول چله یا « گد چله » است و بعد از آن « خورد چله » که مدتش بیست روز است زمین تر و تازه می شود و به قول معروف زمین نفس می کشد! و گیاهانی چون زنبق صحرایی یا به زبان محلی خودمان « بی غم گل » و ورف لیم در کنار برف های آب شده سر از خاک بیرون می آورد و در واقع  پیام آوران روزهای خوش بهاری هستند.

gol

راست : زنبق صحرایی ( بی غم گل ) – شهریور ۱۳۹۱ – عکاس: علی فتحی واوسری

چپ : ورف لیم – ۲۶ اسفند ۱۳۹۰ – عکاس: خانم فاطمه عالی

زنان منطقه ی دوسرشمار از این فرصت استفاده می کردند و به شست و شوی وسایل منزل می پرداختند و یا به قول خودمان « کوب لمه » کرده و خانه را برای مقدم بهار آماده می ساختند. این بیست روز فرصت خوبی برای شست و شو و رفت و روب بود، چون معتقد بودند که بعد از « خورد چله » ، « پیرزنی چله » می آید که هوای خوبی ندارد. زنان منطقه در طی همین مدت همه چیز خانه را کنار دره و برکه می بردند و می شستند و همان جا روی سنگ های بزرگ کنار دره پهن می کردند و به قول معروف « چو تا چنگوم را می شستند! »

بعد از شست و شوی اثاثیه منزل به گِل کردن (  گرفتن ) مشغول می شدند. ابتدا دیوار ها را گِل سفیدی می زدند که از نوک یا واوسر قدیم می آوردند. بعد با گل زرد، کمره ی پایین دیوار خانه را « کار رجه » می گرفتند که گل زرد را از « بِز پل »، کنار دره ی پایین ده تهیه می کردند. کف اتاق ها را با گل معمولی گِل می گرفتند که اصطلاحاً به آن « ایندستُن » می گفتند. بعد از تمیز کردن، خانه به حدی زیبا می شد که قابل وصف نبود و بوی خوش اسبه گل فضای خانه را عطر آگین می کرد.

بعد از شست و شو و رفت و روب ، زنان خانه شروع به کوبیدن برنج و « دست زدن » آرد گندم، خیس کردن گندم برای سبزه ی هفت سین می کردند. با آرد برنج ، « کماج  حِلوا » و  « پیسته گانده » و با آرد گندمِ دست زده « اماج حِلوا » درست می کردند. معمولاً این کارها را چند روز مانده به عید انجام می دادند. دختر های خانه هم در این کارها به مادرشان کمک می کردند.

بچه ها با شادی و نشاط بی صبرانه منتظر عید و فصل زیبای بهار بودند و همه ی اهالی غروب آخرین جمعه ی سال بنا بر رسم دیرینه به مزار و زیارت اهل قبور و همچنین به زیارت امام زاده میر افضل می رفتند و برای عزیزان از دست رفته شان سبزه می بردند و بر سر مزارشان فانوس یا « ماشی » روشن می کردند و به آنها مقدم بهار را تبریک می گفتند.

روز جمعه آخر سال با شیر گاو و گوسفندان خود به نیّت اموات و در گذشتگان خود شیر برنج درست کرده و به خانه ی همسایگان و اهل محل می بردند و از آنها می خواستند که از درگذشتگانشان یادی کنند و برایشان فاتحه بخوانند. از آخرین چهارشنبه سال هم خاطرات زیادی به یاد دارم. صبح روز « چهارشنبه سوری » دختران ده یکدیگر را صدا می زدند و با هم به چیدن گزنه و ورف لیم می رفتند. زنان خانه هم حبوبات را خیس می دادند و بساط آش گزنه ( گزنه آش ) را بر پا می کردند. آن روز،روز خوشی بود، چون بیشتر خانواده ها دیگ بزرگی بار می گذاشتند و گزنه آش را با همکاری هم درست می کردند و بعد از پختن آش، آن را در کاسه های مسی می ریختند و بچه ها این آش را به در خانه ی کسانی که توانایی تهیه گزنه و پختن آش گزنه را نداشتند،می بردند. آن ها معتقد بودند که با خوردن این آش تا آخر سال دیگر از هر گونه گزند در امان خواهند بود. این ها همه مقّدمه ای برای پیشواز سال جدید بود.

مردم منطقه ی دوسرشمار روزهای آخر سال را به تکاپو می افتادند. یکی از سنت هایی که مرسوم بود « شگین » ( شگون ، شگوم ) یا « مادرومه » بود، جهت تعین شگین یا مادرمه از قبل پیش ملای ده می رفتند تا استخاره بگیرند، استخاره به این صورت بود که چند نفر را در نظر می گرفتند و بعد ملا استخاره می گرفت تا ببیند چه کسی قدمش برای اهل خانه خوب و مبارک است و به او خبر می دادند تا بعد از سال تحویل قبل از همه با قرآن و سبزه وارد خانه شود و با سلام و صلوات از صاحب خانه هدیه ای را به رسم عیدی دریافت می کرد.

norooz-1

عَید گردش ( عید دیدنی ) دست جمعی اهالی منطقه دوسرشمار – روستای پایین ده – اول فروردین ۱۳۶۷

عکاس: غلامعلی طیبی

 

در این میان مسئولیت زنان بیشتر بود. آن ها با درست کردن حلوا و کماج و پختن کلوچه های سنتی یا همان « کالچه نون » شیرینی سفره ی عید را تهیه می کردند. بچه ها تخم مرغ های پخته را با رنگ های شاد قرمز و زرد تزئین می کردند و عید با کوله باری از شادی و سرسبزی از راه می رسید و با آمدنش سردی سرمای زمستان بار خود را می بست و گرما و لطافت بر خانه های و دل های اهالی جای می گرفت.

norooz-2

عید دیدنی سر سفره ی عید، منزل آقای علی اکبر اصغری – روستای پایین ده – اول فروردین ۱۳۶۷

عکاس: غلامعلی طیبی

بعد از آمدن شگین ( مادرومه ) خانه  و عیدی دادن اهل خانه به هم، برای صله ی رحم و احوال پرسی و مبارکباد به خانه های یکدیگر می رفتند و با روبوسی « کَشگیرون » بر دوستی ها و محبت ها تاکید می کردند. اگر کدورتی بود با این روبوسی ها بار خود را می بست. البته رفتن به خانه هایی که عزیزی را در همان سال از دست داده بودند در الویت بود، بعد از این که به خانه ی یکدیگر رفتند با هم قرار و مدار می گذاشتند و یک جا جمع می شدند، زن ها جدا و مردها جدا به روستاهای همجوار می رفتند و به تک تک خانواده ها سر می زدند و ناهار را که همان آش کشک با ورف لیم بود را در خانه ی بزرگ محل میل می کردند و راهی می شدند.

نوسنده : ام کلثوم عالیشاه

توضیح: منطقه دوسرشمار منطقه ای در دهستان چهاردانگه، بخش چهاردانگه که شامل 6 روستا ( بالاده ، پایین ده ، قلعه ، تیله بن ، میرافضل واوسر ، واوسرنو ) می باشد.

4 نظرات
  1. کیاسری می گوید

    خانم عالیشاه متن بسیار زیبایی نوشتید بسیار لذت بردیم .

  2. حسن می گوید

    الان دنیا پیشرفت و ترقی ولی مردمان این روزگار بی رحم و خیانت و دزد و حرام ان موقع مردمان پاک و حلال

  3. هخااخه می گوید

    سلام عالی بود

  4. سید روح الله شجاعی می گوید

    ممنون خانم عالیشاه ، ممنون مدیریت سایت و ممنون اهالی خوب چهاردانگه

پاسخ به حسن
لغو پاسخ

آدرس ایمیل شما منتشر نخواهد شد.